وبگاه شخصی حسین پورفرج


قرآن و مسئله حضیضی یا عزیزی جوامع

معنویات-شاید ایراد کلام در بابِ فعل و انفعالات جوامع و بازیگرانِ آن نیازمند تحلیلی جامعه‌شناختی و البته زمینه‌ای است، تحلیلی که هم بتواند به مقتضیات درونی توجه نماید و هم به تاثیرات بیرونی نگاه بندد. تحلیلی که هم واقگرا باشد و هم بینش‌بخشی کند، هم زیبایی‌ها را ببیند و هم ز‌شتی‌ها را بنگرد. مع‌الوصف جستجوی سرنخ‌های هدایت و ضلالت، یا بهتر بگوییم ترقی و تنزُّل جوامع -البته در لابه لایِ متن مقدس نیز- می‌تواند گویای حقایقی گردد که به حال زار و نزار آدمیان بیآید و چاهی را راه و فنایی را بقا سازد.

در قرآن آیه‌ای به چشم می‌خورد که آشکاراً دلیلِ نحسی یا سعدی ملل و اوضاع و احوال آنـــان را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که چرا برخی از جوامع - آن‌هم با تاریخی عظیم و فرهنگی غنی - آن‌گونه ‌عقب‌ مانده‌اند و برخی دیگر – شاید با گذشته‌ای ساده و تمدنی تاریک- این‌گونه سبقت‌گرفته‌اند: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(الأنفال/۵۳)این، به خاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی‌دهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست.»

آیۀ فوق بلیغ بیان می‌دارد که جوامع توسعه نمی‌یابند مگر با دست خویش و پس‌رفت هم نمی‌کنند بازهم با دست خویش. باری، اگر جامعه‌ای گرفتارِ آسیب‌های کشنده شد و اگر روز به روز سیاه‌نامه‌تر گردید، همه برآیند آن‌است که "خود از خود" موجودی بی‌خود ساخت و "خود برای خود" اهریمنی افعی گشت. همه بدین دلیل است که منِ همو سر را در جامه‌ها پیچید و منِ همو دیدن را ندیدن پنداشت و همه بدین روست که منِ همو چشمِ حق‌بین را بست و منِ همو زبانِ کفر را گسترانید. رو و سر در جامه‌ها پیچیده‌اید لاجرم با دیده و نادیده‌اید(مثنوی معنوی/دفتر اول/بخش۷۷) ظالم آن قومی که چشمان دوختند وز سخن‌ها عالمی را سوختند(مثنوی معنوی/دفتر اول/بخش۸۶)
بنابراین، فقر و غنا، صعود و فرود و حتّی برتری و ابتری جوامع، همگی منوط به این است که عاملان آن چه رفتاری در برابر نعمت‌ها و فرصت‌ها اتخاذ نموده‌اند و چگونه به نازها و نیاز‌های مردم پاسخ داده‌اند. چگونه در مشکلات و معضلات تصمیم‌گیری کرده‌اند و چگونه به حق و حقانیت توجه داشته‌اند و نیز چه‌سان با ظلمت و ظالمان مواجه شده‌اند و چگونه از انسان و انسانیت دفاع ورزیده‌اند.
باری، وفق نص صریح قرآن آنچه عامل حضیضی یا عزیزی جوامع می‌گردد، این نیست که خدا-یعنی همان اللهُ سماوات و الارض- رقم‌زنندۀ این‌گونه تقدیر می‌شود و اوست که این‌گونه می‌‌خواهد، بلکه این اتفاق بدین ادله است که خودِ ملل-یعنی عام کنشگرانِ جامعه- خود سرنوشت خود را این‌گونه رقم می‌زنند و خود نردبانِ سعادت یا شقاوت خود را بر‌می‌اندازند: رنج را باشد سبب بد کردنی بد ز فعل خود شناس از بخت نی متهم کن نفس خود را ای فتی متهم کم کن جزای عدل را(مثنوی معنوی/دفترشش/بخش۱۱)
نتیجتاً، اگر مثلاً محمد(ص) چنین تمدن با شکوهی را می‌سازد و یا فرعون از اوج به کُنج می‌افتد، همۀ این اتفاقات برآیند آن‌است که جامعۀ احمدی یا فرعونی، خود دلیل این مهم می‌گردد و خود فرجام آتی را تقریر می‌کند، خود کاروان رونده را می‌راند و خود روندگانِ کاروان را می‌کاود و نیز خود "خود‌کرده" را مقرر می‌نماید و خود راه را ابتیاع می‌ورزد. هرچند که دست خدا هم با جماعت است.
و این هم کلام پایان، ابیاتی چند از سعدی، شیخ اجل: وفاداری کن و نعمت‌شناسی که بد فرجامی آرد ناسپاسی جزای مردمی جز مردمی نیست هر آنکو حق نداند آدمی نیست(مواعظ/مثنویات/شماره ۴۱) و نیز حافظ، لسان‌الغیب: تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند سعی نابرده چه امید عطا می‌داری(دیوان حافظ/غزل۴۴۹).


به قلم حسین پورفرج
دهم دیماه نود و سه