معنویت-قرآنشناسی سنتی چیست؟! هرگونه فهم قرآن مطابق با منطق جاودانگی آماری قرآنشناسی سنتی نام دارد. این شیوه تک تک آیات قرآن را حتمی __و البته فرادورانی__ میپندارد و در هر زمان و مکانی آنها را کاربردی در نظر میگیرد.
(۱)
اولین ایراد این نوع قرآنشناسی بسیار شایع است. بگذارید نام ایراد اول را «فهم ژیمناستیکی» بنامم. مراد من از این عنوان کمی نیازمند توضیح است. هنر یک ژیمناست در چیست؟! چنین ورزشکاری میتواند بر روی دستان خود راه برود و یا پاهای خود را صد و هشتاد درجه باز نماید. بدن این ورزشکاران بسیار منعطف است و اصلاً به هر حالتی درآمدنیست. در این ورزشکاران هر عضو بدن دارای چندین خاصیت است؛ و گویی پا در حکم دست است و دست در حکم پا.
حال، کمی به عنوان آورده دقت کنید. «فهم ژیمناستیکی» فهمی منعطف است. البته این فهم فهمِ منطعف بیدلیلیست. مراد من از «فهم ژیمناستیکی» فهم شهرِ فرنگی و آشفته است. در این فهم یک گزاره به انواع درکها میآلاید و اصلاً مربوط به نظر نمیرسد.این امر صرفاً به علّت حفظِ اعتبار گزارههای متن صورت میگیرد و شاید حتّی بعضاً به صورت تحریف و تخریب به نظر آید. در این فهم از تمام یافتههای علمی، فلسفی و… سود برده میشود و از هر دستآویزی بهرهبرداری اکمل صورت میپذیرد.
معالوصف، این نوع فهم فهمِ بیش از حدیِ نامتعارف و البته نادرستیست. این فهم هرگز به گزارههای متنی وفادار نمیماند و به ظن خود پر و بال پیش از اندازه میدهد. در این فهم هیچگونه حدود و ثغوری در کار نیست و گویی ساختمان گزارهها بیسقف است.
بنابراین، در«فهم ژیمناستیکی» گزارههای متنی بیش از حد مجاز انعطاف میپذیرند و بیش از مختصاتشان نقش میآفرینند. این گزارهها چنان فربه میشوند که گویی در چشم نمیگنجند و اصلاً از دیدگان بیرون میزنند. در این فهم گزارههای متنی به جنبههایی غیردلالتشناسانه آلوده میشوند و گسترهای ناموجه میستانند.
(۲)
از دل ایراد نخست ایراد دوم زاده میشود. در این ایراد قرآن از مسیر اصلی خود منحرف میگردد و نقوش نامتناسب میپذیرد. قرآن دیگر آن کتاب همیشگی به حساب نمیآید و ماهیت تازهای میستاند.
در قرآنشناسی سنتی دیگر قرآن تئوریسین فلسفه و زیستشناسی[۲] است. کتابِ جنینشناسی و فیزیک و آناتومی بدن است. همهی نظریات علمی در دل این کتاب وجود دارند و این کتاب بهترین معلم علوم انسانیست. نظریهی انشتاین[۳]، نظریهی گالیله[۴] و نظریهی برهان نظم[۵]، همه در این کتاب قابل ردیابیاند. قرآن گویی مادر همهی علوم است. اصلاً قرآن آمده است که علم را علم نماید و رخنههای موجود را پر سازد.
امّا من بر این عقیده نیستم و قرآن را کتابِ دیگری میدانم. قرآن کتاب نظریات علمی نیست. قرآن نه در باب علوم دقیقه و نه در خصوص علوم انسانی چنین کتابی نیست. قرآن کتابِ زیستن فارغ از نظریهپردازیست. این کتاب کتابیست که آدمی را به چنگ میآورد و او را به افقهای بالا میبرد. این کتاب اصل اساسیاش مقولهی ایمان است.[۶] ایمان همان رابطهی بینابینی با خداست. رابطهی نظریهگریزی که تجربهی پناه را به آدمی هدیه میدهد. انسان مومن به کمک نظریات علمی زندگی نمیگذراند و از ندانستن آنها متضرر نمیشود. ایمان به آدمی آرامش میبخشد و این بخشش به جهان نیز سرایت میکند.
قرآن زیستنی را میآموزد که در آن فرد مومنِ دستاندرکار اخلاق و کارهای شایسته است. این فرد دائماً احسان مینماید، دست نیازمندان را میگیرد، آنچه خود دوست دارد را به دیگران میبخشد، و هکذا. حقیقتاً چنین اقداماتی نیازمند توجیه با هیچ نظریهی علمی-ای نیست. آنچه چنین اقداماتی را توجیه مینماید، مقولهی ایمان است. ایمان، (باز تکرار میکنم که) حصول به تجربهی پناه در نتیجهی ارتباط با خداست.
(۳)
سومین ایراد بر قرآنشناسی سنتی ابتلا به معضل «تقلیلگرایی[۷] قرآنی»ست. این معضل نتیجهی محتوم آنچه تا کنون آوردم است. در تقلیلگرایی قرآنی پاسخ هر امری از دل قرآن بیرون میآید. به این نمونهها خوب دقت کنید: قرآن و اثبات نظریهی خورشیدمرکزیِ کیهانی، قرآن و نظام حکومتی دمکراتیک، قرآن و حقوق بشر. در معضل «تقلیلگرایی قرآنی» رد قرآن را همه جا میتوان یافت. یافتههای بشری همگی در قرآن قابل ردیابیاند. در تجزیه و تحلیلهای مختلف میتوان از قرآن مدد گرفت و این کتاب را فصلالخطاب دانست.
کلام من در اینجا ممکن است بد تعبیر شود. مراد من این نیست که قرآن هیچ نمیگوید. من برآنم که قرآن امور بشری را به بشر میسپارد. قرآن چنانچه گفتم کتاب خوب زیستن است. این کتاب به یافتههای بشری فروکاستنی نیست. اینکه در هر دورهای خوب زندگی کنیم، قرآنیست. فرقی نمیکند که کجا درگیر باشیم و یا علم تا چه حد پیشرفت کرده باشد. قرآن سوای هر اتفاقی به آدمی آموزش زندگانی نیکو میدهد. به او میآموزد که تحت تجربهی ایمان چهها نماید. چگونه از مسیر زشتی به سمت زیبایی برود و چگونه سنگ تمام بگذارد.
بنابراین، از معضل «تقلیلگرایی قرآنی» قرآنی دیگر بیرون میزند. این نوع قرآنشناسی از نیتِ مولف فراتر میرود و نتایج نامبارکی میآفریند. در این معضل رگِ حرف قرآن به حاشیه میسُرد و جانمایهی این متن برکنار میماند. «تقلیلگرایی قرآنی» هر چیزی را از قرآن بیرون میکشد و هر یافتهای را از دل متن قدسی کشف میکند.
(۴)
ایراد بعدی در قرآنشناسی سنتی «حتمیانگاریِ همهدورانیِ» همهی گزارههای قرآن است. در این ایراد گزارهی ممکنی وجود ندارد. بگذارید معنای دو نوع گزارهی ممکن و حتمی را بازبشکافم. گزارههای ممکن گزارههای غیرضروری و مختصاتی قرآنند. این گزارهها با فرض جا به جایی زمان نزول جا به جا شوندهاند. تضمینی برایِ نزول مجدد آنها در دوران غیراورجنال در کار نیست. ممکن است با تغییر مختصات جهان این آیات دیگر نازل نشوند و جای خود را به آیاتِ دیگری بدهند. این آیات آیاتِ زمانی-مکانی متن مقدسند و اصلاً دارای کاربردهایی کمدامنهترند.
به این نمونهها نگاه کنید: و کسانى که با زنانشان ظهار مىکنند، سپس از آنچه گفتهاند برمىگردند [و مىخواهند به همسر خود بازگردند] باید پیش از آنکه با همدیگر تماس گیرند، بردهاى آزاد کنند، این اندرزى است که به شما داده مىشود، و خداوند به آنچه مىکنید آگاه است(العمران/۵۸)/ از بدى آنچه بدو بشارت داده شده از قبیله [خود] روى مىپوشاند آیا او را با خوارى نگاه دارد یا در خاک پنهانش کند وه چه بد داورى مىکنند(نحل/۵۹)/ هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گیرید…(نساء/۳)/و…
امّا آیات حتمی قرآن برخلاف گزارههای ممکن آنند. آیاتِ حتمیِ قرآن نه زمانمندند و نه مکانمند. این آیات در هر دورهای ضرورت دارند و حتماً با قرآنند.
به این نمونهها بنگرید: خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان میدهد، و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهی میکند، خداوند به شما اندرز میدهد شاید متذکر شوید(نحل/۹۰)/ هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هر چه انفاق کنید قطعا خدا بدان داناست(آل عمران/۹۲)/ آنها که ایمان آورده اند و یهودیان و صابئان و مسیحیان هر گاه ایمان به خداوند یگانه و روز جزا بیاورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسی بر آنها است و نه غمگین خواهند شد(مائده/۶۹)/ ای کسانی که ایمان آوردهاید کاملا قیام به عدالت کنید، برای خدا گواهی دهید اگر چه (این گواهی) به زیان خود شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد، چه اینکه اگر آنها غنی یا فقیر باشند خداوند سزاوارتر است که از آنها حمایت کند، بنا بر این از هوی و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد، و اگر حق را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمائید خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است(نساء/۱۳۵)و…[۸]
ایراد چهارم مشخص است. قرآنشناسی سنتی هیچ قائل به رویکرد «تفکیک گزارهای» نیست. در قرآنشناسی سنتی همهی آیات قرآن یگانه و همانندند. همه حتمی و ضروریند. این نحوهی قرآنشناسی مدعایی هم دارد: آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید و به بعضی کافر میشوید؟! برای کسی که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین خدا) را انجام دهد جز رسوائی در این جهان، و بازگشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز، چیز دیگری نخواهد بود، و خداوند از اعمال شما غافل نیست(بقره/۸۵). اکنون فرصت مناسبی برای تحلیل گزارهی آورده نیست. این آیه شدیداً بدفهمیده شده است. همین مقدار بگویم که آیهی مذکور مربوط به یهودیان __و البته قوم بنیاسرائیل__ است. این آیه به مذمت پیمانشکنی ایشان میپردازد. در ضمن این را نیز بگویم این آیه خود جزو آیاتِ ممکن قرآن است، نه آیاتِ حتمیِ آن.
بنابراین، طبق این نگاه همهی گزارههای قرآن حتمی و همیشگیاند. اصلاً این حقیقت مطرح نیست که قرآن در چه دورهای نازل شده است. قرآن در هر زمان و مکانی «همین است که هست». آیات این کتاب هیچ وجه ممیزهای از هم ندارند و همه ضروری و فرادورانیاند. در قرآنشناسی سنتی سنت رایج حفظ صوری و ظاهری قرآن به نظر میآید. در این رویکرد آیات ممکن حتمی فرض میشوند و در هر دورهای __بدون مداقه__ تأیید میگردند. این آیات بردِ نامتعارف میستانند و اصلاً بیتغییر میمانند.
هکذا در این نگاه __حتّی با فرض چنین اموری نیز__ قرآن همین است که هست: نازل شدن قرآن مثلاً در ایران/ به تبع ایرانی بودن پیامبراسلام(ص)/به تبع فارسی سخن گفتن آن بزرگوار/ به تبع الفبای پیاده شدن این متن/ و… .
چنانچه میبینیم این نگاه بسیار ساده و غیر روشمند است. در این نگاه هیچ آیهی ممکنی به چشم نمیخورد. همهی آیات حتمی و ضروریاند. این نگاه روشِ فهم قرآن را درنمییابد و اصلاً آن را ندیده میگیرد. متن قدسی را میباید روشمند و هوشمندانه به چنگ آورد. این رویکرد رویکرد مساعدتریست. این رویکرد (چنانچه میدانم) قائل به تفکیک گزارههاست. و… .
در پرانتز تذکار این نکته را نیز ضروری میدانم: قرآن در دوران اورجنال هرگز خلاف حقیقت نگفته است. در دوران اورجنال تمامی آیات ممکن و حتمی قرآن درست به کار رفتهاند. این نقدِ من به دوران پس از اورجنال برمیگردد. من آیات ممکن قرآن را در دوران اورجنال بسیار درست و به جا میبینم. این آیات هم با زمان و زمانهی آن روزگار مناسبت دارد؛ و هم با مکان و شرایط به خصوص آن دوران.
(۵)
امّا بگذارید این آخرین نقد من بر قرآنشناسی سنتی باشد. البته این ایراد از موارد بالا به سادگی قابل ردیابیست. چنانچه گفتم قرآن در قرآنشناسی سنتی فهمِ سنتی میشود. این کتاب در رویکرد سنتی خود قائل به جاودانگی آماریست؛ جاودانگی آماری جاودانگی تک تک گزارههای قرآن است. در این نگاه همهی گزارههای قرآن حتمی و همیشگیاند و هیچکدام زمانی-مکانی به شمار نمیآیند. من در بالا آوردم که قرآن کتاب “خوب زیستن” است. خوب زیستن در هر عصر و هر دورانی.خوب زیستن فارغ از هرگونه نظریهپردازی و فلسفهبافی-ای؛ خوب زیستن با وجود هر نوع نظام علمی و رژیمِ حکمرانی-ای. قرآن از طریق اصل ایمان همهی انسانهای با وجدان را به این زندگی دعوت میکند و اینگونه جاودانگی خود را به رخ میکشد. قرآن “جاودانه میشود” چون زندگیبخش است. معنابخش و بخشندهی زندگیست. قرآن چنین کاربردی دارد و اصلاً از این طریق قرآن است.
معالوصف، من برآنم که نگاه سنتی به قرآن رگِ حرف این کتاب را میخشکاند. این رویکرد قائل به چنین استدلالیست:
گزارهی اول) همهی گزارههای قرآن فرازمانی و فرامکانیاند؛
گزارهی دوم) قرآن نیازمندِ سازگاری با هیچ دورانی نیست؛
گزارهی سوم) قرآن در زمان و مکان ما نیز نیاز به فهم روشمند ندارد.
چنانچه در این مطلب آوردهام هر سه گزارهی بالا اشتباه است. گزارهی اول بدین دلیل اشتباه است که همهی آیات قرآن فرازمانی-مکانی به حساب میآیند. من برآنم که پارهای از آیات قرآن تختهبند زمان و مکانند. این آیات آیاتِ ممکنند. این آیات به فرض شیفت نزولی میتوانند ضروری نباشند.
امّا گزارهی دوم هم اشتباه است. به تبع گزاره اول گزارهی دوم ناکام از آب در میآید. قرآن دارای گزارههای ممکن است. این گزارهها با تغییر زمان و مکان بلاموضوع میشوند. در اینجا گزارههای ممکن قرآن میتوانند با زمان و مکان من همخوانی ننمایند. البته این در مورد گزارههای حتمی صدق نمیکند. قرآن در دوران من بدون پارهای از گزارههای ممکن __و البته با تمام گزارههای حتمی__اش حاضر است.
از اینجا گزارهی سوم نیز بیدلیل نشان میدهد. قرآن را میباید روشمندانه بفهمیم. رویکرد “تفکیک گزارهای” همین را میجوید. گزارهی سوم به دلیل اشتباه معرفتی به نتیجهی نادرستی ختم میشود.
بنابراین، آخرین ایراد قرآنشناسی سنتی این است: «کتمان فهم روشمند قرآن». این نگاه به امروز و اینجای من توجه نمیکند و حرف خود را به کرسی مینشاند. در رویکرد “تفکیک گزارهای” قرآن اینگونه فهم نمیشود و اینگونه ایستا نمیماند. این رویکرد به امروز و اینجای من معترف است و آن را جدی میگیرد. این رویکرد آیاتِ حتمی قرآن را براساس امروز و اینجای من میفهمد و اینگونه بسط میدهد. این رویکرد قرآن را به حرف درمیآورد و آن را ساکت نمیگذارد.
نکتهپایانی
به گمان من قرآنشناسی سنتی به نتیجه نمیرسد. این نگاه قرآن را از کاربردِ همیشگیِ خود دور میاندازد. قرآنشناسی سنتی دیگر تاب مقابله با نقدهای بیرونی را ندارد. در قرآنشناسی سنتی کاربردِ امروزیِ قرآن پاک فراموش میشود و اصلاً از قرآن جز رسمی باقی نمیماند. من برآنم که ما میباید قرآنشناسی سنتی را فروگذاریم و «قرآنشناسی کاربردی[۹]» را جدی بگیریم. قرآنشناسی کاربردی به بسیاری از نقدها جواب خواهد داد و دامن قرآن را از بسیاری از شبهات پاک خواهد کرد.
.
.
[۱] -جهت درک بهتر اصلاحات این مقاله مراجعه فرمایید به دو مقالهی «خدای وحی؟!خدای اخلاق یا خدای فقه»، و «متن قدسی و جغرافیای پسا اورجنال» از همین قلم:
http://begin-hosseinpourfaraj.blog.ir/1395/07/28/Revelation%20of%20God-Morality-Jurisprudence
http://begin-hosseinpourfaraj.blog.ir/1395/07/28/survive-Quran
[۲] – Biology
[۳] – Albert Einstein
[۴] – Galileo Galilei
[۵] – Design or Teleological argument
[۶] – در توجیه معنای ایمان بنگرید به مقالهی «دین در انحصار عقل میمیرد» از همین قلم:
http://www.dinonline.com/doc/note/fa/6869/
[۷] – Reductionism
[۸] -عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان هر کدام در این باب نظری دارند: عبدالکریم سروش میگوید: ذاتی و عرضی در دین، منطبق با هیچیک از انقسـامات یادشـده نیسـت. مقصـود از عرضی- چنانکه آمد- آن است که میتوانست و میتواند به گونه دیگری باشد، گرچه دین، هیچگاه از گونهای از گونههای آن تهی و عاری نیست. ذاتی دین، به تبع، آن است که عرضی نیست و دین بدون آن، دین نیست و تغییرش به نفی دین خواهـد انجامیـد. ذاتی اسلام آن است که اسلام بدون آن اسلام نیست و دگرگـونیاش بـه پیـدایی دیـن دیگری خواهد انجامید…(بنگرید در: بسط تجربه نبوی؛ صراط). مصطفی ملکیان هم میگوید: بارها تاکید کردهام که ما جنبههای لوکال متون مقدس را باید از جنبههای گلوبالش جدا کنیم و بگوییم که جنبههای لوکالش بهخاطر شبهجزیره عرب در هزار و چهارصد سال پیش بوده و مسلماً آیه «تبت یدا ابی لهب و تب» دیگر برای روزگار ما چیزی ندارد…(بنگرید در: چالشهای دین و مدرنیسم در جهان اسلام در گفتگو با مصطفی ملکیان)
امّا من برآنم که تقسیمبندی آیات قرآن به گزارههای ممکن و حتمی گویاتر است. در تقسیمبندی من آیات ممکن میتوانند تا مدت نامعلوم باقی بمانند. این بقا تنها به شرط امکانِ این گزارهها در دیگر دورانهاست. زمان و مکان در نظر من کمی گستردهتر این حرفاست. و…
[۹] – Practical
حسین پورفرج
۱۵/۰۹/۱۳۹۵